سال‌ها پیش، زمانی که هنوز در دوره راهنمایی تحصیل می‌کردم، مقاله‌ای تحلیلی درباره سیاست‌ها و اقدامات توسعه‌ای مهاتیر محمد، نخست‌وزیر وقت مالزی خواندم. آن زمان، نام ماهاتیر در رسانه‌های ایران هم زیاد شنیده می‌شد و حتی گاه‌به‌گاه به ایران سفر می‌کرد.

آنچه در آن مقاله بیش از هر چیز در ذهنم ماند، نه فقط پروژه‌های زیرساختی مالزی، بلکه توانایی او در جلب همراهی فرهنگی مردم برای آغاز یک مسیر دشوار تحول بود. ماهاتیر از شهروندان خواسته بود روزانه چند ساعت بیشتر کار کنند و در برابر آن، موقتاً توقع افزایش حقوق نداشته باشند. مردم نیز با باور به آینده‌ای بهتر، همراه شدند.

اما در ادامه مسیر، یک اشتباه تاکتیکی رخ داد؛ اشتباهی که بعدها خود او نیز به آن اذعان کرد:

در روند دیجیتال‌سازی و تحول فناورانه مالزی، نقش مردم کم‌رنگ شد و مسیر توسعه، بیش از اندازه بر فناوری و زیرساخت تمرکز یافت. حاصل آن، شکاف عمیقی میان لایه‌های مختلف جامعه و مسیر رسمی کشور بود؛ شکافی که هنوز هم آثار آن در برخی ابعاد توسعه مالزی قابل مشاهده است.

این تجربه‌ شخصی و تأمل‌برانگیز، نقطه‌ شروعی برای بررسی دقیق‌تر تفاوت دو مسیر مالزی و سنگاپور در هوشمندسازی و #توسعه_پایدار است؛ مسیری که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.

در دهه ۹۰ میلادی، ماهاتیر محمد با طرح‌هایی چون چشم‌انداز ۲۰۲۰ و MSC، پروژه‌ای بلندپروازانه را برای تبدیل مالزی به یک کشور پیشرفته آغاز کرد. محور این تحول، توسعه زیرساخت‌های فناورانه و دیجیتال‌سازی گسترده بود؛ مسیری که در ظاهر، تصویری از پیشرفت سریع و مدرن‌شدن کشور ارائه می‌داد.

اما تجربه دو دهه پس از اجرای این برنامه‌ها نشان داد که این توسعه فناورانه، با همه دستاوردهای فنی و زیرساختی‌اش، یک شکاف جدی ایجاد کرده است: شکاف دیجیتال و گسست اجتماعی بین گروه‌های مختلف مردم.

 پیامدهای توسعه فناوری‌محور در مالزی

  1. تمرکز جغرافیایی: توسعه ICT عمدتاً در کلان‌شهرها مانند کوالالامپور و پوتراجایا متمرکز شد؛ در حالی‌که مناطق روستایی و شرق مالزی سهم ناچیزی از این پیشرفت داشتند.
  2. نابرابری اجتماعی: استفاده از فناوری، به‌ویژه در میان اقوام و طبقات مختلف شهری، نابرابر باقی ماند. گروه‌های کمتر برخوردار عملاً از چرخه بهره‌برداری از فناوری خارج ماندند.
  3. نگاه از بالا به پایین: بیشتر پروژه‌ها بدون مشارکت واقعی مردم و بدون توجه به نیازهای بومی طراحی شدند. این باعث شد بسیاری از زیرساخت‌ها، با وجود آماده‌سازی فنی، از نظر کارکرد اجتماعی و فرهنگی ناکارآمد بمانند.

تجربه سنگاپور: اصلاح مسیر در دل فناوری

سنگاپور نیز در ابتدا با همان نگاه زیرساخت‌محور وارد مسیر شهر هوشمند شد و در دهه ۹۰ میلادی، به‌عنوان یکی از اولین دولت‌هایی که به شهر هوشمند به‌مثابه یک پروژه فناوری می‌نگریست، شناخته شد و نسل اول شهر هوشمند (Smart City 1.0) را اجرا کرد. اما در ادامه با آسیب‌شناسی دقیق تجربه اولیه، مسیر خود را اصلاح کرد و در سال ۲۰۱۴، برنامه Smart Nation  را راه‌اندازی نمود.

در این گذار، سنگاپور به‌جای تأکید صرف بر فناوری، به اصولی همچون موارد زیر توجه کرد:

نتیجه این تغییر رویکرد، نه‌فقط در کیفیت خدمات، بلکه در کاهش شکاف دیجیتال و افزایش رضایت عمومی از تحولات شهری و ملی سنگاپور قابل مشاهده است.

 جمع‌بندی

تجربه مالزی، با همه جذابیت‌ها و جاه‌طلبی‌های فناورانه‌اش، یک پیام روشن دارد: تحول هوشمند و پایدار، بدون پیوست انسانی و اجتماعی ممکن نیست.

اگر هوشمندی فقط به ابزار، زیرساخت و سخت‌افزار محدود بماند، حتی پیشرفته‌ترین پروژه‌ها هم در نهایت با بی‌اعتمادی، عدم استفاده و شکاف‌های عمیق اجتماعی مواجه می‌شوند. اما اگر فناوری در خدمت مردم و با مشارکت مردم باشد، می‌تواند زمینه‌ساز تحولی واقعی، متوازن و پایدار شود.

یک پاسخ

  1. It’s fascinating how easily we fall into patterns when seeking entertainment – almost like a ‘treasure hunt’ mindset! JL Boss seems to tap into that playful urge, with a simple signup process – check out jl boss online casino for a fun experience! Understanding those psychological triggers is key, right?

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *